کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

نوشتن پیرامون کار، زندگی و یادگیری در کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

نوشتن پیرامون کار، زندگی و یادگیری در کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

آرزو دارم یک کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی راه بیندازم. هنوز موفق نشده‌ام. اما برای تحقّقش تلاش می‌کنم. این‌جا هم پایگاهی است، برای ثبت تجربه‌های این مسیر؛ مسیری که از دل زندگی روزمرّه می‌گذرد و در خلالش خیلی چیزها یاد می‌گیرم. سعی می‌کنم آن چیزها را یاد بدهم.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
  • ۰
  • ۰

از کارخانه‌ی اسباب‌بازی چه‌خبر؟

بعد از تولید اسباب‌بازی صدای رنگ‌ها، یک نفر به ما مشورت داد. او گفت: اگر می‌خواهید محصول موفّقی تولید کنید، به اسباب‌بازی‌های خوبی که وجود دارند، توجّه کنید‌. با تغییردادنِ آن‌ها اسباب‌بازیِ خودتان را تولید کنید؛ یا آن را با محصولی که هست و امتحانش را پس داده، ترکیب کنید.

این فکر، ذهنم را درگیر کرد‌ و باعث شد، تصمیم بگیرم، از چسب کاغذی استفاده کنم؛ یعنی یک اسباب‌بازی بسازم، که چسب کاغذی جزیی از آن باشد.
سپس آخرین مرحله از امتحان ساختن اسباب‌بازی را برگزار کردم.

 

تفاوت این آزمون با آزمون قبل: هرکس باید اسباب‌بازی‌اش را طوری طرّاحی می‌کرد و می‌ساخت، که یک حلقه چسب کاغذی هم بیاید کنارش و آن را کامل کند.
مثال‌های بسیار جالبی زدند. یک نفر گفت: می‌توانیم آدمکی بسازیم، که لباسش با چسب کاغذی درست شود. من هم پیش‌نهاد دادم ساختمان‌هایی بسازیم و خیابان‌های بینشان را با چسب کاغذی بکشیم.
مسئله‌ی اصلی، هم‌راه‌کردن اسباب‌بازی با چسب کاغذی بود.
امتیاز ویژه‌ی این امتحان را کسی می‌گرفت، که بروشور مناسبی برای محصولش طرّاحی می‌کرد.
مهم‌تر از بروشور ایجاد یک رابطه‌ی قوی بین اسباب‌بازی و چسب کاغذی بود.
سپس این تکلیف را مشخّص کردم: در وضعیتی مناسب، از اسباب‌بازی‌تان و بروشورِ هم‌راهش عکس بگیرید. منظورم وضعیتی است که بتوانیم اسباب‌بازی و بروشور را خوب ببینیم. بعد اسباب‌بازی‌تان را تحلیل و تحلیلتان را بیان کنید.

 

گفته‌بودم برای تحلیل اسباب‌بازی‌تان
چگونگی رابطه‌ی آن را با چسب کاغذی بیان کنید.
بیان کنید چگونه می‌توانید این رابطه را تقویت کنید.
بیان کنید چگونه محصولتان را در بروشور معرفی کردید.

برای بیان‌کردن این تحلیل، دو راه دارید.
راه اوّل( راه به‌تر ): تحلیل خود را در دفتر کارآگاهی بنویسید. کنارش چند تصویر بکشید؛ از آن عکس بگیرید و به‌اشتراک بگذارید.
راه دوم: تحلیلتان را به‌صورت شفاهی بیان کنید؛ صدایتان را ضبط کنید و به‌اشتراک بگذارید.
 

پس از آن، خودم شروع به انجام تکلیف کردم. اوّل طرحی کشیدم.

 

سپس با کمک برخی اعضای کارخانه یک فایل کامپیوتری از آن درآوردم، که بتوانم به این دستگاه بدهم. 👇

 

این دستگاه را می‌شناسید. به کامپیوتر وصل می‌شود و براساس فایلی که به آن می‌دهید، مادّه‌ای را که بخواهید، برش می‌زند. فقط باید سرعت و قدرتش را تنظیم کنید. من هم فایل شهر را به آن دادم. 
دستگاه هم این را تحویل داد. 👇

 

یک مرحله‌ی بسیاربسیار مهم، آزمودن اسباب‌بازی بود‌. دو بار این کار را انجام دادم. 

 

اوّل با آقا محمّد.
او ساختمان‌ها را گذاشت. با چسب کاغذی، بینشان خیابان کشید و در بعضی قسمت‌های شهرش، محدوده‌هایی درست کرد.

 

بعد با مداد روی چسب‌ها، خطوط معناداری کشید. بعضی خط‌ها، خطّ عابر پیاده بودند؛ بعضی هم درخت‌هایی، که پارک شهر را نشان می‌دادند. بعضی هم حوادثی را بازگو می‌کردند؛ مثل خطوط قرمزی که یک آتش‌سوزی را بیان می‌کردند.

 

پس از آن، آقا محمّد مشغول بازی شد؛ مثلاً با یکی از ماشین های شهر تا دریاچه می‌راند و بین راه با چند راننده‌ی دیگر گفت‌وگو می‌کرد؛ ناگهان با فوران آتش‌فشان، سوار ماشین می‌شد، تا بگریزد. از طرف دیگر ماشین‌های آتش‌نشانی را به محلّ حادثه می‌فرستاد و خلاصه اتّفاقاتی را که در سطح شهر درجریان بود، بازنمایی می‌کرد.

 

بعد از آقا محمّد، آزمایش دوم را با شما اعضای عزیز کارخانه‌ی اسباب‌بازی انجام دادم. 
اوّل نقشه‌ای از شهر رویایی‌تان کشیدید. سپس مراحلی را که آقا محمّد طی کرده‌بود، پشت سر گذاشتید؛ با این تفاوت که تعدادتان بیش‌تر بود و تقسیم نقش کردید؛

 

چند نفر مهندس راه‌ساز شدند و خیابان کشیدند؛ 

 

چند نفر معمار شدند، که باید ساختمان‌ها را رنگ و جانمایی می‌کردند، یا با الگوگیری از ساختمان‌های موجود دست به ساخت‌وساز می‌زدند؛ چند نفر هم طرّاح گرافیک شدند، که باید خطوط روی چسب‌ها را می‌کشیدند.

 

با هم‌کاری شما، اعضای کارخانه‌ی اسباب‌بازی‌سازی

 

شهری ساخته‌شد.

 

امّا من هم‌چنان به تلاش برای طرّاحی و ساخت یک شهر بِه‌تر و یک اسباب‌بازی بِه‌تر ادامه می‌دهم.
ناراحتیِ خودم را از اعضای محترم کارخانه‌ی اسباب‌بازی ابراز می‌کنم، که چرا تا الآن صبر کردید؟ منظورم، تا ارایه‌ی گزارشی از وضعیت کارخانه است. انتظار دارم، شما پیگیر باشید و قبل از این‌که من گزارش بدهم از وضعیت کارخانه‌ی خود، خبر بگیرید. 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی